بابت این شعر شرمنده ام امام زمانم....
مادری خورد زمین و همه جا ریخت بهم
همه ی زندگیِ شیر خدا ریخت بهم
داغی و تیزیِ مسمار اذیّت کرد
تا که برخاست ز جا عرش خدا ربخت بهم
بشکند پای کسی که لگدش سنگین بود
تا که زد سلسله ی آل عبا ریخت بهم
ثلث سادات میان در و دیوار افتاد
نسل سادات به یک ضربه ی پا ریخت بهم
گُر گرفته بدنِ فاطمه، ای در بس کن
وسط شعله ببین زمزمه ها ریخت بهم
رویِ او ریخت بهم پهلویِ او ریخت بهم
دهنش غرقِ به خون گشت و صدا ریخت بهم
شدت ضربه چنان بود که سر خورد به در
رویِ آشفته ی اُمّ النُجَبا ریخت بهم
پشتِ در سینه ی سنگین شده هم ارثی شد
گیسوانِ پسرش کرب و بلا ریخت بهم
اللّهُمَّ العَن اَوَّلَ ظالِمٍ ظَلَمَ حَقَّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّد
یا زهرا مدد..